معنی جمله پرسشی
حل جدول
فرهنگ معین
همگی، همه، کلام و سخنی که معنی داشته و کامل باشد (دستور)، سخن، کلام، تماماً، سراسر، خلاصه، مجمل. [خوانش: (جُ لِ) [ع. جمله] (اِ.)]
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ عمید
(ادبی) در دستور زبان، کلام و سخنی که مفید معنی بوده و مرکب از مسند و مسندالیه باشد،
(صفت) همه، همگی،
(ضمیر) همه، همگی،
(قید) تماماً،
(اسم) خلاصه،
* جملهٴ شرطیه: (ادبی) در نحو، جملهای که در آن ادات شرط از قبیل آن، «لو» و «لولا» باشد،
* جملهٴ معترضه: جملهای خارج از موضوع که میان کلام وارد شود،
فرهنگ واژههای فارسی سره
رسته، فراز، گزاره
مترادف و متضاد زبان فارسی
تمام، کاملاً، کل، همه، یکباره، یکسر، یکسره، عبارت، زمره، عداد
فارسی به آلمانی
Satz (m), Urteil (n), Verurteilen, Verurteilung (f)
معادل ابجد
650